آدامس با طعم کروکودیل

آدامس با طعم کروکودیل

برای کروکودیلی که درونم رشد کرد!
آدامس با طعم کروکودیل

آدامس با طعم کروکودیل

برای کروکودیلی که درونم رشد کرد!

من باب پست قبل


من مال گروهی که توش فحش مزخرف بدن و به اینجور جوکای خاله زنکی بخندن نیستم. غیبت از دم تا دمشون رو بکنن نیستم. نمیگم اصلا غیبت نمی کنم اما حداقل اگه یه غیبت بکنم غیبتی می کنم که به مجازاتی که قراره خدا برام بذاره بیارزه ، حداقل خنک شم، اروم شم. بعد نه غیبتی که کلی فحش توشه و کنارشم کلی تهمت که مثلا چی. بچه ها بیاین بخندیم.

من ادم اینجور چیزا نیستم.

پاستوریزه شاید نباشم اما اینجوری بودن رو نمی توونم یاد بگیرم.

من مال این گروه نیستم.

پس:

لفت د گروپ....


یه جای کار....

امروز از صبح یکی از بچه های قدیمی توی تلگرام یه گروه درست کرده که همه ی دختر های قدیمی رو دور خودش جمع کرده. کسایی که قیافه شون هم از ذهنم پاک شده و باید یه هفته تمام فکر کنم که مهسا کدوم یکی از اون دخترا بود که انقدر هم خوب منو میشناسه و من حتا نمی دونم کیه. فقط می دونم رشته اش اونموقع ریاضی بود. از اون جایی که تجربی و ریاضی ها خی لی باهم قاطی بودند ، همه هم رو میشناختن. 

دبیرستان دوره ی خوبی بود. الان به این فکر می کنم که من وقتی مستر زمانی استادمون بود عاشق عربی شدم و دلم خواست مترجمی عربی بخوونمو از اونجا هم برم ادبیات عرب بخوونم. یادم میاد استاد از یوسفی تعریف می کرد و می گفت باید توی عربی اونو الگوی خودمون قرار بدیم و هر مشکلی داریم باید از اون بپرسیم. نمی دونم چرا اما خیلی بهم برخورد. چون ادعا عشق عربی داشتم. خودم و به تنهایی کشتم تا توی کنکور عربیمو بیشتر از همه بزنم. با اینکه درس تخصصی نبود. که تونستم بزنم.

القصه یه گروه تشکیل دادن که ادمو پرت می کنه توی خاطراتی که سالیان ساله ازشون دور شده و حتا سعی نکردی به یادشون بیاری....

همه هم دماغ هشون عمل کرده و فقط میشه از روی اسماشون فهمید کی به کین یا نهایتا با دادن نشونی یادت بیفته اینا کین. عوض شدن. یجور دیگه شدن. 

توی این گروه بودن حس دبیرستان رو بهم برگردونده.... همونجوری شر و شیطون و کله خر.

پس چرا من انقدر عوض شدم؟!؟!

در کنار شیطون بودنم محتاط شدم.

عربی به همین اندازه دقیق، به همین اندازه شیرینه

در جوشن کبیر یه عبارت هست که میگیم " یا کٓریمٓ الصَّفْح " معناش خیلی جالبه :


 یه وقتی یه کسی تو رو می بخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یه جوری نگات می کنه که تو می فهمی هنوز یادش نرفته یه جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره. ولی یه وقتی یه کسی تو رو می بخشه و یک طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی. اصلا هم به روت نمیاره. به این نوع بخشش میگن صَفح.

تفاوت هست بین عفو ، صفح و غفران.


و خدای ما اینگونست..

" یا کٓریمٓ الصَّفْح "

موهاش دریا بود




Illustrator : by magggestic



فکرت در سرم لنگرانداخته است



حالمو خوب می کنی


از همین جا به علیرضا آذر تبریک می گم که بلده شعر بگه. ممنونم که با صدای خودتون هم می خوونیش.


ای به ظاهر مذهبی


یه شعر رو چند روزه هی می خوونمش. من رو از اون حسی که از اول داشتم نمی اندازه که هیچ، شور و هیجان جدیدی بهم میده. در واقع یه بیتش این بلا رو سرم میاره. ممنونم از شاعرش که همین یه بیت کافی بود.


دینتان عاشق شدن را مستحب نامیده است

ای به ظاهر مذهبی اصلا ثواب ام می کنی؟!

سجاد شیرازیان   



امروز یک چیز بدی یاد گرفته ام. در واقع نمی دانم بد است یا نه. یاد گرفته ام با آدم ها شبیه خودشان رفتار کنم. خودت که باشی ، اگر خودِ نسبتا خوبت که باشی یک طناب می اندازند گردنت و هی هی ات می کنند. یا یک پالون می اندازند رویت و سواری می خواهند ازت. تازه در بعضی ها مشاهده شده بار هم سوارت می کنند.

همیشه دلم می خواست خودِ خوبم باشم. از آن رویِ نشُسته ی بد اخلاق و خشنم استفاده نکنم. اما آدم ها نمی ذارند. اینجوری که تو را ببینند امانت نمی دهند و زندگی ات را خراب می کنند.


بعدا نوشت :


پس همین ما ادم هاییم که نمیذاریم یه نفر خودش باشه، اما باز توقع داریم که خودش باش.

غواصان زمین خاکی


یه جا خووندم نوشته بود :


ای مادر

خرده نگیر این همه سال 

نه خطی، نه خبری

دستانشان بسته بود....



پ.ن : 175 نفر که همه مان از اخبار و این ور و آن ور می دانیم که اکثرا چقدرشان نوجوان بودند به طرز فجیحی زنده به گور شدند. هدفشان هم آسودگی و آرامش ما بود. چقدر قدر دانستیم؟! این سوالی ست که هر کسی باید از خودش بپرسد و به خودش جواب بدهد.


تشیع آن بزرگواران

امروز ساعت 16

میدان بهارستان.

هنوز هم دیر نشده اگر بخواین برین.



التماس الدعا

خلاصه گفته باشم


از معاشرت با آدم هایی که همیشه باید حواست باشه یک وقت اشتباه نکنی تا یهو بهشون بر نخوره و همیشه بهترین باشی براشون و اونا هر جوری بودن بهترینن و این حرفا، بدم میاد. سعی کنید سمتشون نرید. یا وارد رابطه شدید دیدید داره ادا اطوار درمیاره سریع بیاین بیرون. اینا سمی اند. مُسری اند. دامنتونو می گیره، زندگی و روانتون رو به فاک میده.

حتا اگر اون آدم قراره شوهرتون باشه.