ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
علی بهم می گه مگه می شه یه نفر بخاطر نوشته هایی که خودش نوشته و حالا به دلایلی نیست انقدر ناراحت باشه؟!
می گم خی لی بیشتر از اون چیزی که تو فکرشو کنی.
می گه اگه انقدر ارزشمند هستند چرا توی فایلی نمی نویسی و سیوش نمی کنی!؟ چرا تو دفترت نمی نویسی؟! بهش میگم اگه وبلاگ آدم یهو نره رو هوا، تا مدت ها بعد از زندگی و مردن تو ، نوشته هات هستند. حتا وقتی تو نباشی، حتا اگه کسی نخوونه. وبلاگ شبیهِ یه سرپناهه برای نوشته هایی که آواره اند....آوره اند چون کسی نمی خواد بشنودشون یا اگه بشنودشون کاری جز آه و ناله و هزار جور دری وری دیگه نمیکنه. آوره اند چون جایی ندارند بمونند و بمونند و بمونند. پس اگه وبلاگی سیستمش واقعا اونقدر مطمئن باشه و نپره، جای امن تری برای این کلمات آواره ست.....
می خنده می گه چقدر کلمات و جدی گرفتی.
ادمایی ک میان مجازی میشن در حد وبلاگ نویسی همشون اینجورن یا ن اغلبشون
همین ادمان ک میتونن با شنیدن کلمات خیلی خیلی معمولی برگردن ب سالها قبلشون و برسن ب بودنی ک دیگه نیس و دیالوگایی ک ی جایی از تاریخ رد و بدل شده ...
خاطره بازی تو با مکان خاص یا شی خاصی نیس
حروف الفبا کلماتی ک مجبوری هر روز استفادشون کنی و هر روز میشنویشون شدن خاطره واست
و تو هر روزتو محکومی ب خاطره بازی
و این خاطره بازی وقتی تیکه مقابلت نیس میشه ی نوع مرگ تدریجی
میدونم قشنگ توضی نمیدم ک منظورم چیه بذار پای مدتهای مدید ننوشتنم اینیم ک نوشتم فقط ی ذرش ب پست تو ربط داره در واقع دارم سوء استفاده کامنتی میکنم :|
اما بنظرم خی لی خوب توضیحش دادی
+تا باشه از این سو استفاده ها:))
کلمات جدی هستند،جدی تر از اونیکه فکرشو بکنی.کلمات میتونن دنیایی رو بسازن یا اونو خراب کنند.کلمات می تونند جنگ راه بندازند یا صلح و دوستی به ارمغان بیارن.منم خیلی ناراحتم.وبلاگم نابود شد.وقتی اسممو تو نت سرچ می کم نوشته وبلاگی با این نام وجود نداره.می فهمی؟ وجود نداره :(
راستی تو هم داری برمی گردی بلاگفا؟ اگه خواستی بری خبر بده.ممنون
دقیقا. بنظرم کامنت فید و درستی بود....
+می فهمم. وحشتناکه. منم یه گند سر وبم زدم اگه نمی رفتم تو مدیریت وبمو باز نمی کردم ارشیو بقیه ی سال هامم برمیگشت اما با این گند برنمیگرده.
وبتو نساز تا یه مدت ....انگار برمیگردونه....
:((
+اگه برم بلاگفا حتما میگم. فعلا یه ماه اینجام بعدش میرم
کلمه ها زندگین....نفسن....کلمه ها مقدسن
درست میشه
اوهوم
دیدید چی شد؟ پست گذاشتم ظاهر وبمم هم پرید ؟:( انقدر اعصابم خورد شد گرفتم خوابیدم .
وبم باز میکنم از پست ٥٩ هست . اون موقع رو من اصلا نمیخوام به یاد بیارم !
یکی از معلمام یه روز گفت رو کاغذ بنویسید . من هنوزم نمیتونم رو کاغذ بنویسم . لعنتی :(
چقد دلم واسه این قالب تنگ شده بود :(
دقیقا نفهمیدم چه بلایی سر وبت اومد....
منم دقیقا همینم. دلم نمی خواداونموقع رو به یاد بیارم. اصلا نمی خوام بهش نگاه بندازم.
رو کاغذ؟! بعضی چیز ها رو نباید رو کاغذ نوشت. وبلاگ بنظرم حس بهتری می ده.
:((
+الانم که بلاگفا منو به کاربریم راه نمیده باز
درسته شما نگفتید مطلق ولی نمیدونم چرا ناخودآگاه نمیخوام به نوشتن ها و ثبت شدن های مجازی دل ببندم و حتا یه لحظه قبول کنم خوبن...
( :) )
پس نمی خواین:)
بخاطر همینه
کلماتی بودند که چاپ شدند و نموندند. فیلمها و صداهایی بودن که ضبط شدن و نموندند... برعکسشم شده... کلماتی که چاپ نشدند اما موندند...
هیچی مطلق نیست...
کلمات جدی هستند اما نه جدی مطلق
(این قسمتِ جوابِ کامنت نوشتنم رو انگار قبلن یه جایی مث خواب دیده بودم... حتا این پرانتزی که الان نوشتم... فکر کنم بعدشم جواب کامنتمو ندادی! چقد این حسهای به یاد اومدن بد و ترسناکن! )
خب اغلب اونیه که می مونه. وقتی چیزی خوبه، می مونه. البته نظرا متغییرند
منم حرفی از مطلق نزدم
(اما من قبل از خووندن این پرانتز جوابرو نوشته بودم:) )
هیچ کجا امن نیست... هیچی همیشه باقی نمیمونه...
چرا
خی لی چیزا باقی می مونند. تا همیشه نه. اما تا یه جایی چرا.
کلمات اگه چاپ شدند. صداها اگه ضبط شند. نگاه ها اگه ثبت شن. حرف ها اگه فیلم برداری شند.