آدامس با طعم کروکودیل

آدامس با طعم کروکودیل

برای کروکودیلی که درونم رشد کرد!
آدامس با طعم کروکودیل

آدامس با طعم کروکودیل

برای کروکودیلی که درونم رشد کرد!

شمعدونی یا علف هرز



هر چی فکر می کنم چرا سروش صحت که این همه دوستش دارم و بنظرم نباید توی کارنامه ی سینمایی اش بی گدار به آب بزند چرا نشسته است و یک سریالی ساخته ، آن هم با بازیگر های نسبتا خوب که مردم را با بی ادبی و بد آموزی و لودگی و جبغ و ویغ بخنداند. که توی فیلمش زن مدام قهر کند. آن وقت قرار است این فیلم آمار طلاق را پایین بیاورد؟!  که توی فیلمش زن به مردش زور بگوید و هی او را جلوی همه، حتا بچه هایش کوچک کند. آن وقت قرار است این فیلم آمار طلاق را پایین بیاورد؟! مردی که مدام توسط زنش و بچه هایش و خانواده ی زنش کوچک بشود. بچه هایی که همه کار می کنند و احترامی هم برای پدر و مادراشان قائل نمی شوند. و نشون دادن یک پسر بی مسئولیت بنام سعید. قرار است یک رابطه ی خوب و درست را به مردم آموزش دهد. 

خب مسلم است که فیلم نمی سازیم که فقط فیلم ساخته باشیم و وقت ملت را پر کنیم، هدف مهم تر ساختن سریال و فیلم هایی ست که یک چیز خوبی را به مردم بدهد. یک چیز مثبت. درست و حسابی. که نقص ها و اشتباه های مردم را درست کند.

هرچی نشستم و فکر کردم که از سر و تهِ این فیلم چه نکته ی طلایی هم نه، نقره ای، برنزی چیزی داشت که بشود بهش بالید. فقط به یک نکته رسیدم، آن هم این که هوشنگ توی این فیلم مهربان بود و با گذشت که بخاطر داشتن همچین صفت هایی مدام همه تحقیرش می کردند. پس نکته ی برنز هم با تحقیر ها پرید.

از خودم ناراضی هم که نشستم و چند قسمت ازش را دیدم و از سروش صحت که برام عزیزه، بیشتر! که چرا فکر کرده صرف خنداندن ما می تواند هر بد آموزی و چرتی را هر شب به خورد ملت بدهد و از خودش راضی باشد؟!



+اگر شما نکته ی خوبی دیدین به ما هم بگین.


نکته ی خوبش فقط آهنگ تیتراژ آخرشه و بس


پ.ن :  بعد اونوقت هی راه به راه به در حاشیه گیر میدادن. اما این به این چرتی اعتراضی نبود یا وارد نبود.


پ.ن : البته این نظر منه و می تونه اشتباه باشه چون من متخصص نیستم اما خب عقل دارم.


نظرات 14 + ارسال نظر
من یک عدد معمولی ِ‌عمیق هستم چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 10:16

سلااام :) خودمم :)
+ نه فعلا .. من قبل از این که بلاگفا خراب شه ،‌وبمو پاک کرده بودم
:)

علیکم سلام:)

برگشتی . حتما باید بهم ادرس بدیا. یادت نره ها

نازی سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 23:45 http://successful.blog.ir

اولا قرار نبوده خانواده های ایرانی از یه سریال طنز الگوبرداری کنن...
اتفاقا قهرهای گاه وبی گاه ، یایک پسر که ازشدت بی مسئولیتی چلمن شده یا لوس بازی های غیرعادی و مداوم یا زور گفتن زن به مرد و تحقیر آن مرد،شخصیتهایی هستند که فقط در "فیلمنامه های طنز و برای سرگرمی و خنده" حضور دارند.(اگر کمی عمیق تر بنگریم این مورد جنبه ی آموزنده ی این سریالِ تماما طنز است)

دوما اینقدر دید انتقادی نداشته باشید.واقعا سریال جالبی است ، برای ما که یک سال نحس و طاقت فرسا را تحمل کرده بودیم نوعی انرژی مثبت است و روحیه مان را عوض میکند.

سوما فکر نکنم تابه حال کسی سعی کرده باشد از کاراکترهای یک سریال طنز که با کارها و رفتارهایشان سبب خنده و تمسخر مردم میشوند الگو برداری کند!

چهارما دیدگاهتان درمورد تاثیراتی که میتواند روی ناخودآگاه داشته باشد به هیچ وجه منطقی نیست.برای تاثیرات اینچنینی(تاثیر عوامل مختلف روی رفتار و عادات) به مکانیسم های محیطی وسیع تری نیاز است.این سریال ها تنها یک تاثیر مثبت دارند که آن هم بخاطر نشاندن حتی سه ثانیه خنده یالبخند روی لبانمان است.

خسته نباشید.

اولا که گفتم هر کسی یه نظری پس قرار نیست من نظرمو به خورد شما بدم یا شما به خورد بنده.
دوما اتفاقا از هر فیلمی یک الگوبرداری میشه و این رو آدم ها که می بینن درک نمی کنند . این کاملا ناخود آگاهه. و کاملا علمیه. و برای ثبت شدن این چیز ها توی ناخودآگاه آدم عوامل مختلف رفتاری نمی خواد. اگه شما خوونده باشین چند نوع تاثیر در ناخودآگاه داریم که یکیش تکرار و عادته. در هر صورت با تکرار یک عمل در یک سریال باز هم این شدنیه.
بیهوده خندیدن هم از نظر اسلام نهی شده. خنده ی درست و هدف دار باید باشه. من فکر نمی کنم تحقیر شدن یه آدم یا قهر کردن یه زن دم به دم از شوهرش یا چلمن بودن یه پسر حدودا بیست و یکی دو ساله خنده دار باشه.

سوما درست اینه هرچی رو که می بینی تجزیه و تحلیل کنی . هم خوش بین باشی هم دید انتقادی داشته باشی. پس نمیشه دید انتقادی نداشت وقتی می خوای توی یک چیزی فکر کنی.
تا جالب از نظر شما چی باشه؟!

چهارما کسی لازم نیست سعی کنی. لازم نیست شما الگو بگیری کافیه یک رفتار یا یک حرف برای شما تکرار بشه و این به صورت کاملا اتوماتیک روی ذهن شما سیو میشه. مثل وقتی که یه هفته با یه نفر زندگی می کنی ناخودآگاه بعضی حرکات و فکراشو انجام میدی. الگوبرداری نه. تاثیری که روی مخاطب میذاره.
مثل تاثیر روابط مادرشوهر و عروس که شاید دچارش نشده باشی اما پس زمینه ذهنت این ذهنیت ثبت شده.



:)

من یک عدد معمولی ِ‌عمیق هستم سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 18:51

وقتی مسعود فراستی با جسارت ِ‌تمام میگوید ،‌"‌میشود تمام ِ‌سینمای ایران را در تلویزیون دید " من ،‌مثل ِ‌رامبد ِ‌جوان تعجب نمیکنم ! فقط گمان میکنم که فراستی اغراق کرده است . چون هنوز هم فیلم های خیلی خوبی پیدا میشوند که فقط و فقط مخصوص ِ‌پرده باشند ؛ اما ، اگر بخواهیم کمی منصفانه به حرف ِ‌فراستی نگاه کنیم ،‌میبینیم همچین هم بیراه نمیگوید !
من تعجب نمیکنم ، وقتی رخ دیوانه ، به عنوان ِ‌بهترین فیلم ِ‌نوروزی ِ 94 انتخاب میشود . چون جامعه ای شدیم که روز به روز توقع مان از سینما کمتر میشود. و هر فیلم ِ بی مضمون و محتوایی را در مقام ِ‌اول قرار میدهیم .
من تعجب نمیکنم ، وقتی قسمت ِ‌اول ِ شمعدانی را میبینم ! چون کارگردانان ِ‌ما به سمت ِ‌لودگی ِ محض و بی مضمونی در حال ِ حرکت اند و ما مردم ِ‌همیشه در صحنه ،‌خودمان را موظف میدانیم که به اسم ِ کارگردان هم که شده ، فیلم را ببینیم .
خلاصه ؛ سینمای ما حال به هم زن ترین روز ها و ماه ها و سال های خودش را سپری میکند ..
+ گرافیست کوچولو هستم
:)

منم موافقم. چرا باید من که میرم سینما بگم به به چه فیلم خوبی. درحالی که اگه بخوایم دقیق به رخ دیوانه نگاه کنیم هیچم خوب نیس. متوسطم نیس حتا. فقط توی فیلم هایی که من میرم سینما و میبینم بهتر از همه ست. بخاطر همینه که نظرمو جلب میکنه.
سینمای ما واقعا کار نمی کنه. به سمت بهتر شدن. اونوقت دلمون میخواد مردم از سینمای گند هالیوود بیان بیرون....گند برای بد آموز ترین و روی مغز کار کن ترین فیلم ها....

حرفتو قبول دارم:)

متاسفانه. بعله.


+واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای زینب جان تویی؟!! نیومده اینجا بنویسی؟!
نمیای؟!

میس هیس سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 13:44 http://miss-hiss.blog.ir/

تیتراژش به کل سریال میارزه D:

واقعن

Bluish دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 13:58 http://bluish.blogsky.com

بله درسته. حق با شما هم هست اما در کل من با حرف شما در متنِ پست موافق نبودم.
من همه ی قسمت ها رو ندیدم و حتا نمیشه بیشتر قسمت ها روهم دیدم چون اینطور نیست! اما اون قسمتهایی که دیدم رو دوست دارم. در حدی که تصمیم دارم DVD‌ش رو هم بخرم سر فرصت ببینم و بلند بلند بخندم...
این موضوع کمی سلیقه ای هم هست.
حق باشماست...طنز برادران قاسم خانی توی نظرِ امثال من بی تاثیر نیست. اما مطمئنم فقط یه نکته مثبت نداشت چون توی همون معدود قسمتایی که دیدم، نکاتِ مثبتی داشت که خب در این مقالِ کامنت نمیگنجه:)))
+ چه خوب :)

ممنون از نظرتون:)

م.ح دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 08:37 http://ermiha.blogsky.com/

نقد خیلی خوبی بود

فقط جای شما بودم حتما سروش صحت رو با یه لگد محکم از دایره
علایقم بیرون مینداختم

ممنون:)

نه . نمی دازمشون بریم. گذاشتمش یه گوشه تا ببینم چی میشه

خانم دایناسور دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 08:09

توی کتابمون درباره طنز نوشته خنده حاصل از طنز خنده شادمانی نیست؛ خنده ای تلخ و دردناک که شخص یان مطلب مورد انتخاب انتقاد را سرزنش می کند و بع او سرکوفت میزند.
من احساس میکنم این فیلم میگه ببین این بچه٬ این جوون٬ ارتباط بین خانواده و...که مشابشُ زیاد میبینیمُ ببین چقدر بده و خب تو نشون دادن این موضوع موفق بوده چون خودم هر کی رو میبینم حرف تو رو میزنه
با این حال خودمم با این فیلم حال نمیکنم و فیلمی مث هفت سنگُ ترجیح میدم :)
تازه دیدن این فیلم واسه کودکان توصیه نمیشه :)

+ چرا نمیشه نظر رو خصوصی فرستاد؟ :/

منم هفت سنگ رو ترجیح میدم. هرچند اون هم خالی از بدآموزی نبود اما اخرش یه چیزی یاد میداد.



+باورت میشه برادر زداه ی هفت ساله ی من نمیبینه فقط بخاطر اینکه ارشیا توش با همه بدحرف میزنه. میگه چرا این انقدر بی ادبه؟!O_O

اون گوشه توی منوی اصلی زده تماس با من. اون مال پیام خصوصیه:)

آرامیس دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 08:06 http://banooalexa.blog.ir

من ازون پسر کوچیکه و مامانش حرصم می گیره

من همشون رو دوست دارم و بنظرم خوب بازی کردن اما
نقش مزخرفی رو داشتن....

نیمه سیب سقراطی دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 07:31 http://1ta414.blog.ir/

شدیدا موافقم ...
من سر این فیلم نمیخندم که ! فقط حرص میخورم که داره چه چیزایی رو به جامعه تزریق میکنه ! :|

دقیقا


+من هم حرص می خورم ، هم می خندم البته:))) من زود خندم میگیره کلا

انصارامینی دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 06:00 http://hiwayeomid.blogfa.com/

سلام
روشنفکر در غرب و شرق معانی نسبتا متفاوت و گسترده ای داره.
در ایران از زمان قاجار چنین واژه هایی باب شد و به قشری که مثل دیگران فکر نمی کردند و خواهان تجدد و تغییر بودند منور الفکر می گفتند؛ این منورالفکران می تونستند نویسنده و اندیشمند باشند یا هنرمندی پیشرو که از اوضاع جامعه ش آگاهه و به فکر بهتر شدنش هست. این مقدمه کوتاه رو آوردم تا به این برسم که اساسا دو نوع نگاه از نیمه قرن بیستم به بعد نسبت به روشنفکر داریم؛ اول این که از ژان پل سارتر تبعیت بکنیم و البته مارکسیست ها و برای روشنفکر کارویژه ای در نظر بگیریم و این که هنرمند حتما باید اثرش برای ساختن و درست کردن جامعه اش باشه و دوم این که روشنفکر و هنرمند اون چیزی که می دونه درست هست رو به تصویر بکشه، خواه به درد جامعه بخوره و خواه نه! در دومی او غیر از این که روشنفکر یا هنرمند هست، یک انسان هم محسوب میشه و حق داره و بعنوان یک انسان اون کاری که دوست داره رو انجام بده نه کاری که لزوما رسالتی رو روی گردنش قرار می ده.
نتیجه: جامعه امروز ایران بیمار تر از اونی هست که با یک سریال آبکی، بحث طلاق رو در خودش حل کنه. چراکه بحث طلاق فقط در برخورد و روابط بین طرفین نیست بلکه وضعیت بد اقتصادی، بی کاری، کم بودن امید به فردای با ثبات، تسلط گرفتن فرهنگ هرزگی و خوش باشی، عدم یا کمبود فرهنگ و آموزش مسائل جنسی بین طرفین و... هم تاثیرگذاره، چنانکه در آخرین تحقیقاتی که در این زمینه به عمل اومده، فکتور آخری، جایگاه اول رو کسب کرده و فکتورهای دیگه ای هم که آوردم هرکدوم به نوبه خودشون تاثیرگذار بودند؛ در آخر هم باید گفت که برای ساختن یک سازمان فکری، باید سازمان فکری ای که الان وجود داره رو نقد و بررسی کرد که البته اجازه ی چنین نقدی به منتقد بعنوان روشنفکر یا هنرمن داده نمیشه، بنابراین روشنفکر یا منتقد برای این که از ایستایی خارج بشه، دست به ساختن یک اثر حداقلی میزنه.
روزگار خوش .

علیکم سلام

درسته. اما قرار هم نیست با یک اثر دل بخواه یک چیز بیخود و وقت تلف کنی رو به جامعه و مردم بدیم. در هر کجا باشیم چه بخواهیم چه نخواهیم در قبال هم مسئولیم. من اگه یک فیلمی می سازم باید حواسم باشه حداقل اگه چیز خوبی به کسی نمی ده چیز بدی هم یاد نده. چون خواه ناخواه مسئولم.
این که دل بخواه یک سریال ابکی تر از ابکی رو نشون مردم بدم، خواه ناخواه مسئولیت میاره. در واقع حرف خوده کارگردان هم اینه که من برای ملت کار میکنم امیدوارم راضی باشند. پس داره برای ما کار می کنه. بخاطر ما.... پس نمی توونه هر چی دلش میخواد رو بسازه و نشون بده.

بنظرم بی منطقانه ست. که فقط کاری رو بکنه که دلش بخواد، در حالی که داره ما رو هم قاطی کار خودش می کنه. یا اصلا نه، چون واسه تلویزون کار میکنه داره واسه مردم کار می کنه

+بیمار تر هست اما بنظرم من تاثیر داره. چیزی هست در انسان ها بنام ضمیر ناخودآگاه که شما با دیدن چیزی یک سری اطلاعات سیو می کنید که بعد در زندگیتون به صورت کاملا غیر ارادی اون ها رو اجرا می کنید.
پس دیدن یک فیلم چرت و بد آموز ، تاثیر های خودش رو در جایگاه خودش داره


عاقبتتون بخیر

آنا دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 04:14 http://aamiin.blogsky.com/

قرار نیست همه ساخته های دنیا با نتیجه اخلاقی باشند.

قرار هم نیست اگه نتیجه ی اخلاقی مثبتی ندارند ، بد آموزی داشته باشند.

شهرزاد یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 23:24 http://couli.blogsky.com/

اتفاقی پیدات کردم
منم اینجام
http://couli.blogsky.com/
اتفاقا منم این سریال رو هیچ دوس نداشتم...

می توونم یه جیغ بلند بکشم؟!
واقعا خوش حالم که اومدی اینجا تا بنویسی. هی خواستم باز ایمیل بزنم که خب تا بلاگفا یه جا بنویس آدرسشو بده بهم ....روم نمیشد
هی هم ایمیلمو چک کردم گفتم شاید برام ادرستو فرستاده باشی

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


+منم

Bluish یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 20:56 http://bluish.blogsky.com

به نظر من سریال خوبی بود و با اینکه سبکِ مهران مدیری رو توی طنز میپسندم، سبکِ طنزِ سروش صحت رو بیشتر میپسندم.
اشتباه شما اینه که یکی از کاراکترها رو انتخاب میکنید به عنوان نمادِ یک قشر... اون کاراکتر فقط نمادِ گروهی از یک قشره نه کلِ قشر. نمادهای دیگه ای هم برای قشرِ زن وجود داره. در موفق بودنِ نشون دادن نمادهای دیگه، همین بس که اشاره کنم به سکانسی که کاراکترِ سارا(اگر اسمش رو اشتباه نکنم) به پدرش(هوشنگ) میگه اعتراف کنین که اخراج شدین. هوشنگ تکذیب میکنه و سارا میگه پس زنگ بزنیم به آقای فلانی از اون بپرسیم(یا رئیسش یا هرکی که یادم نیس کی بود)... و همسر هوشنگ در کمالِ تعجب مخاطب میگه نه من به همسرم اعتماد دارم!
من همه ی قسمتهارو ندیدم و نظرم راجع به قسمتهایی که دیدم، در کل مثبت بود.
فکر نمیکنم لازم باشه بگم که موافقِ انتقاد به در حاشیه و تعطیلیش هم نبودم چون ربطی نداره و یه موضوعِ متفاوته.

+کاری به پست شما ندارم و کلی میگم: تا وقتی با دید انتقادی یه اثرو میبینیم یا میخونیم، نمیتونیم ازش لذت ببریم.

کار صحت شاید برای این خوب جلوه می کنه که نویسنده هاش اغلب قاسم خانی ها هستند که واقعا در طنز تبحر دارند. من بقیه ی سریال های صحت رو دوست داشتم. سبکشم دوست دارم
اما این سریال منفی بود.

خب این یه دونه گزینه. آیا اون همه نکته های منفی به این یه دونه می ارزید؟! نمی تونست جور دیگه بسازتش؟! نمی گم بیاد شعاری و همش مثبت بسازه ها. نه. اما حداقل این همه نکته های منفی نباشه توش.

نه اتفاقا. من به یک کارکتر کاری ندارم. اونا رو فقط مثال زدم وگرنه همه رو چک کردم تا ببینم چیز مثبتی در میاد از توش....



در هر صورت نظر شما هم محترمه ، هم ممکنه درست باشه.

ممنون:)


پ.ن : برعکس من خی لی سعی می کنم به فیلم هایی که می بینم انتقادی نگاه نکنم. بخاطر همین کمتر از سریال ها عصبی می شم و درموردشون می نویسیم.
ولی حرفتون کاملا درسته

مارکر زرد :) یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 20:46 http://chilikchilik.blogsky.com

شاید قراره برعکس عمل کنه . یعنی ما قراره زشتی ها رو ببینیم و مسخرگی کارامونو بفهمیم . همیشه از دور دیدن چیزا زشتی یا خوبیشونو درست تر نشون میده . البته من قسمت های زیادی ندیدم ازش
ولی تیتراژش خیلی خوبه -___-

یک بارهم گفتم. شما توی ظمیر ناخودآگاهت چیز هایی که می بینی رو سیو می کنی و ناخودآگاه بعدا ازشون استفاده می کنی.
بعدشم همه به این دید تو نمی بینند. چون سریال اینو نشون نداده....
نظرت یه ذره از نظر من البته، خوش بینانه ست.


عااااااااااااااااااااااااااااااااالیه:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد